مریضی لابد همینست. همه چیز،همه کس، همهی حسهای همیشه دریغشده ، با قریب قابل قبولی مهیاست. حتی گاه به گاه در تمام صورت و به خصوص چشمانم شعفی مستورناشدنی هویدا میشود ولی همچنان صبحهایی مثل امروز خمیده ، بیانگیزه و لاجون از خواب بیدار میشوم و همهی محبت عزیز جان هم اندک کمکی به تغیر حال و جهش مود نمی کند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر