وقتی یه روزی به خودتون میاید میبینید آشنایی ، فرض کنید فروشندهتون که چندین سال،تمام ساعات شب و روز در تماس تلفنی و مکاتبات الکترونیکی کاری بودید و خودش رو هم بارها و بارها از نزدیک دیدید و حتی به درد دل و اشتراک عکسهای خصوصیتون باهاش پرداختید سرتون کلاه گشادی گذاشته، بعد از گذر از دورهی ناباوری و در حالیکه تا مدتها به نظرتون همهچیز سیاه و آدمها همه فریبکار و نیرنگزنند سری مثلن به پروفایل فیسبوک طرف میزنیند تا ببینید آیا آثار کلاهبرداری از اول تو قیافه و ژستهای طرف پیدا نبوده؟ آیا شما کور نبودید؟ چقدر فایده داره که چهارتا فلان فلان شده نثار خودتون کنید تو اون لحظه که چرا زودتر ازینها مچ طرف رو نگرفتید ، بینظرم ولی چیزی که هست مغز با رابطههای احساسیش، هم کار مشابهای میکنه انگار.سری میزنه به همهی عکسهایی که از همهی لحظات با طرف رابطه تو اون سلول های خاکستری سیو شده. میگرده فکت پیدا کنه تا مستمسکی بهدست شما بده برای کوبیدن بر فرق سرتون.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر